در این میان، به غیر از دعاهایی که درخصوص این ماه روایت شده، مجموعه ادعیه صحیفه سجادیه، از شور و حال ویژهای برخوردار است. این نیایشها که خبر از تمنای روحی پاک و بیآلایش در آستان حضرت دوست دارد، خود گواهی است بیبدیل از اهمیت مسئله نیایش و مناجات در اسلام، به ویژه شیعه. مطلب حاضر نگاهی دارد به اهمیت و جایگاه صحیفه سجادیه در مجموعه معارف اسلامی.
حقیقت صحیفه دعاست و دعا توجه ذات معبود و معراج معنوی مؤمنان است. سرشت دعا جز عبادت نیست بلکه مغز و هسته آن است: «الدعاء مخ العباده». بنابراین دعا تلفظ پارهای اذکار و اوراد نیست که باید محفوف به آدابی خاص اداء گردد.
در قرآن و دیگر متون دینی، دعا با اجابت همراه گردیده و سخن از نتیجه دعا و آنچه مؤمن از خداوند طلب میکند نرفته است. اگر هم میرفت، بیشک نادرست نبود؛اما چیزی فراتر و والاتر از آن گفته شده است: «و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون»، (بقره/ 186)، پاسخ دعای شما را میدهم، هنگامیکه مرا خواندند، از من طلب جواب کنند تا من، جواب آنها را بدهم.
به هنگام سخن با خدا وارد همین دیالوگها و ارتباطهای زبانی میشویم، یعنی علاوه بر رابطه خالق- مخلوقی که رابطهای موجود است، رابطه دیگری با خدا برقرار میکنیم و خدا را به نحو مطبوعتر و دلپذیرتر در خانه عقل و ضمیر و وجدان خود مییابیم، با او احساس نزدیکی میکنیم و از طریق زبان که انسانیترین دستاورد انسان است و اعتبار اوست، خود را به او- جل و اعلی- پیوند میزنیم.
ثنایش را میگوییم که شایسته ثناست «وله الحمد»، از او میخواهیم نه برای آنکه بخواهیم، برای آنکه گفتوگو کنیم با محبوب، گاه بر سبیل کنایه، گاه بر سبیل مجاز، گاه بر حقیقت، گاه به مبالغه، گاه به شعر، گاه به نثر، گاه عالمانه، گاه عامیانه و گاه...و همه برای این میکنیم که به قول امام او را کشف کنیم، در او زندگی کنیم و در او بمیریم.
زینالعابدین علیهالسلام (38- 94ه)، خود اینگونه در صحیفه، خدا را کشف کرده است. امام در این اوراق متبرک ما را به تفکر در «آلاء الرحمان» فرا میخوانند و دوری از تفکر در «ذات الله»: «لاتتفکروا فیذات الله و تفکر فی آلائه» راه شناخت خدا از مواصلت و مکالمت با او میگذرد و تفنن در این مغازله و معاشقه است که پرده از چهره زیبای خالق میگشاید. بلی خدا در سنگ و دریا و ستاره و در کوه «و تجلی للجبل»؛ آری در کوه تجلی کرده است. همه مظهر اویند.
امام، اما به ما میآموزد که او در کلام خود و در جوابهای خود بهتر از هر جای دیگر تجلی میکند، باید دعا کرد و از او جواب دعا خواست. باید دعاهای مختلف کرد و از او جوابهای مختلف و متفاوت شنید.
او خود اذن به دعا و وعده اجابت داده است :«و قال ربکم: ادعونی استجب لکم، ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین.»، (مؤمن/ 60)؛ پروردگار شما گفته است: تنها و تنها مرا بخوانید تا دعای شما را جواب گویم. آنان که از بندگی من روی میگردانند و بزرگی میکنند به زودی، با ذلت و خواری به دوزخ درآیند. این تنها دعا نیست که زمانهای امام را به خود مشغول داشته است و این فقط روا شدن استجابات نیست که دغدغه امام است. مهمتر آشنا شدن با صاحب و قاضی الحاجات- برآورده کننده حاجات- است،که این راه، راه وحید آشنایی و آگاهی و خداشناسی است.
این تنها راه آزمون خداست که چشم ما را بدان گشوده: «الهی انت الخالق و انا المخلوق و انت المالک و انا المملوک و انت الرب و اناالعبد... و انت القوی و انا الضعیف.» حاصل و محصول دعا، شناسایی است و متعلق شناسایی نه ذات ربوبی که «لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار و هو الطیف و الخبیر» که اسماء و صفات الوهی است.
آنکس که دست خویش به درگاه الهی دراز میکند، گردن خود را کج و سر خود را خم و با خود الفاظی را زیر لب زمزمه میکند، گرچه عموماً نیازهای مادی خود را اظهار میدارد، اما فیالواقع معترف به بندگی و فقر و عجز خویش است. خود را فقیر و ضعیف و بیچاره میبیند و ذلیل نیز و خدا را غنی و قوی و عزیز و قادر.
صحیفه کامله سجادیه چنین مجموعهای است و از چنین ساختاری برخوردار است. صحیفه مشتمل بر 54 دعا و مناجات است. راوی صحیفه که به زبور اهل بیت(ع) و انجیل آلمحمد (ص) نیز ملقب است، نجمالدین بهاء الشرف علوی است.
هر چند سند صحیفهای که امروزه در دستان ماست به بهاءالشرف میرسد که در قرن شش میزیسته، اما نام صحیفه سجادیه قرنها قبل از آن در کتب بزرگان شیعه قابل ردگیری است. از جمله شیخ محمد بن الوارث از مشایخ بزرگ اواخر قرن سوم هجری، صحیفه را از حسین بن اشکیب و او از عمیر بن متوکل و او از پدرش متوکل بن هارون و او از امام صادق (ع) روایت کرده است.
نزد رجالیون و عالمان کتابشناسی و اسناد معروف است: «سندی که با سه واسطه به امام(ع) برسد عالی السند و طلایی است.» بنابراین با توجه به شواهد موجود باید صحیفه را دومین کتاب مدون در دوره اسلامی پس از قرآن قلمداد کنیم.همانطور که گفته آمد، صحیفه کنونی دارای 54 دعاست اما از آن روی که ادعیه موجود از طریق امام سجاد (ع) در منابع موجود، عددی بیش از 54 را نشان میدهد، علما به جمعآوری صحائف دیگر نیز روی آوردند. تدوین صحائف هشتگانه محصول چنین فرآیندی است.
از آن میان میتوان به الصحیفه السجادیه الثانیه از شیخ حر عاملی؛ الصحیفه السجادیه الثالثه از میرزا عبدالله افندی؛ الصحیفه السجادیه الرابعه از محدث نوری و الصحیفه السجادیه الخامسه از سید محسن جبل عاملی اشاره کرد. شیخ آقا بزرگ طهرانی در جلد سیزدهم «الذریعه» تعداد این صحائف را هشت و تعداد شروح نگاشته شده بر صحیفه را چیزی حول و حوش پنجاه شرح و ترجمه ذکر میکند. این مسئله از اهمیت فراوان صحیفه سجادیه نزد امامیه حکایت میکند تا جایی که بسیاری از بزرگان اهمیت آن را پس از کتاب خدا، قرآن کریم، ارزیابی مینمایند.
از میان شروحی که بر صحیفه نگاشته شده است میتوان به شرح شیخ بهایی با عنوان حدائق الصالحین؛ شرح فارسی ملامحمد هادی مترجم مازندرانی با شرح شیخ طریحی؛ شرح علامه محمد باقر مجلسی و نیز شرح میرداماد اشاره کرد. چندین ترجمه فارسی نیز از صحیفه موجود است. ترجمه جواد فاضل؛ فیضالاسلام؛ بلاغی، قمشهای و عبدالمحمد آیتی برخی از این ترجمههاست. بنابراین صحیفه کامله سجادیه بیش از هر زبان دیگری به فارسی ترجمه شده است امری که قرآن نیز وضعیت مشابه آن دارد.
گفته شد که صحیفه به زبور آل محمد(ص) شهرت یافته است و چه نیکو لقب نهادنی است؛ چرا که به جهت معنویت و رقت مؤمنانه یادآور زبور داود و حتی در سطحی فراتر از آن جای دارد. امام در صحیفه در تضرع به درگاه ربوبی و عجز و انابه شبیهتر از داود نبی(ع) به خود نمییابد:«حمد و سپاس خداوندی را که اگر معرفت سپاس خویش را از بندگان خود دریغ میداشت، در برابر آن همه نعمتها که از پس یکدیگر بر آنان فرو میفرستاد، آن نعمتها به کار میداشتند و لب به سپاسش نمیگشادند، به رزق اوفراخ روزی میجستند و شکرش نمیگفتند و اگر چنین میبودند، از دایره انسانیت بیرون میافتادند و در زمره چهارپایان درمیآمدند، چنان میشدند که خدای تعالی در محکم تنزیل خود گفته است: «اولئک کالانعام بل هم اضل»، چون چهارپایانند، بل از چهارپایان هم گمراهتر.»
ادب امام سجاد(ع) کاملاً از این بیان، مبرهن میگردد. اولین اعتراف وی به درگاه خداوندی و اولین هشدارش به نیکوکاران و گناهکاران به نحو سواء است تا نسبت خدای با خود بدانند و مغرور و طلبکار و بی ادب نباشند.
او بر این آموزه که به دلیل اعمالی که انجام میدهیم مستحق پاداش باریتعالی نیستیم پای میفشارد، چرا که استحقاق و توفیق را هم او بخشیده است؛ اما اگر سر تقسیم نعم را نمیدانیم موجب نمیشود تا انتساب این نعم را به باریتعالی انکار کنیم.
بنابراین، همه توفیقها و نعمتها بیاستحقاق و بیشایستگی به ما ارزانی شده است، زیرا مستحق نبودیم و از او طلبکار نیستیم: «تو خودت را به ما شناساندی و مرا به شناخت دلالت کردی و به سوی خود دعوت نمودی و اگر تو نبودی، من نمیدانستم که تو کیستی. »
شاید برای آنان که میخواهند تا به نحو منطقی از مقدمات خاص به نتایج برهانی برسند درک این مطلب دشوار آید. از سوی دیگر این فراز از دعای امام با یک مسئله بسیار مهم عرفانی نیز پیوستگی مییابد. مسئلهای که قرآن حکیم هم از آن سخن رانده است: «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و اولوا العلم قائماً بالقسط.». (آل عمران/18): خدای-تعالی- به یکتایی خود گواهی میدهد که جز ذات (اقدس) او خدایی نیست. فرشتگان و دانشمندان نیز به یکتایی او گواهند.
در کلام بلیغ امیر سخن نیز همین مسئله به گونهای دیگر تجلی یافته است: «یا من دل علی ذاته بذاته و تنزه عن مجانسته مخلوقاته» ای آنکه خود گواه خود و هم جنس مخلوقاتت نیستی. خدا، خویش گواه خویشتن است. حاجت به گواه دیگری ندارد». ذهن منطقی خواستار شواهد برای اثبات و یا نفی هر چیز است.
اما اگر در همین اصل عقلانی بنگریم، گواه خود محتاج گواه دیگری است تا به گواهی برسد که دیگر محتاج گواه دیگری نباشد، یعنی گواهی بینهالذات و روشن؛ که بر گواه دیگر اتکا و ابتناء ندارد، و این تنها ذات ربانی است که خود دلیل خود است و او را به غیر احتیاجی نیست.
امام در صحیفه و صحیفه از زبان امام با قرآن پیوندی تنگاتنگ مییابد. مستقل از ادعیهای که تماماً رو به سوی قرآن دارد- مانند دعای ختم قرآن- اقتباس مستقیم و غیر مستقیم از آیات قرآن در صحیفه فراوان به چشم میخورد: «خدایا مرا با عقوبت خود تأدیب نکن و با صله خود با من مکر نکن، جز از ناحیه تو و از پیش تو امید یافتن نیکی نمیتوان داشت و جز به دست تو نجات میسر نیست، نه آن کسی که نیکی میکند از احسان تو مستغنی است و نه آن کسی که گناه میکند و جسارت میورزد از قدرت تو بیرون میرود و از مملکت تو میگریزد.»
بلاغت و فصاحت بیپایان صحیفه، معانی و مضامین بسیار ژرف و عالی، محتوای عمیق و بینظیر آن در تذلل و خضوع و فروتنی در پیشگاه خداوند و ستایش او و شیوههای شگفت و متفنن او در طلب عفو و مغفرت و رحمت الهی و توسل به ذات حق که در آن موج میزند، همه و همه میراثی است که امام برای امت از خویش بر جای گذارده است.